شن و مه

ادبی و اجتماعی

شن و مه

ادبی و اجتماعی

من و تو

امروز

جیب پاره ی من

امید انگشتان لاغر توست

سرخاب گونه ی من

تقلید لب های کبود تو

التماس تو

آهنگ رقص اسکناسی آبی است

چند اسکاچ ازت بخرم

من تو می شوم

تو من

می رویم با هم ساندویچ می خوریم

حسابی سیر که شدیم

تو سرت را بر بازوی من بگذار

من روی شانه ی تو

فردا

من دوره می گردم

تا تو آسمان متر کنی

نظرات 1 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

کرمان به جا اسکاچ دستمال کاغذی می فروشن :دی ۳ تا هزار تومن
حدیث بانو نوشته زیبا و تاثیر گزاری بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد